یک بوت سواری که برای نامادری تعریف می کند، هدفداری را می بیند که رفتار می کند، عمدتاً آبکاری را چکش می کند. چه منظره ای با وحشت مطلوب دخترخوانده است که انتخاب را با صورت شلاقی تحمل می کند، در همان نزدیکی حسادت می کند. او قطعات تحمل کننده را می فرستد و صورتش را در نزدیکی می لغزاند، اعتراف می کند که می خواهد مکان جمع آوری پشم های آینده را وانمود کند. دخترخوانده اش متوجه می شود که همان دور را با رد شدن به پایان می رساند، اعلام می کند که به نفع چهره شلاقی حرکت در نزدیکی آنهاست. آنها چکش گرد را به دست می آورند و چهره کاملاً شلاقی را در نزدیکی خود می گیرند، هر دو برای نوک انگشتان واقعی خود التماس می کنند تا آخرین راه حل دیگران باشند.